سه شنبه ۱۳ آذر ۰۳

طرحواره

روزمرگي هايم

طرحواره

۲۸ بازديد

طرحواره (Schema) مجموعه‌اي از باورهاي بنيادين و الگوهاي فكري است كه حول يك موضوع در ذهن فرد شكل گرفته‌اند و منجر به بروز رفتارهاي خاصي مي‌شوند.
در طرحواره درماني، طرحواره‌ هاي ناسازگار اوليه كه در زبان عاميانه به آنها تله‌هاي زندگي (Life Traps) نيز گفته مي‌شود، مورد توجه قرار مي‌گيرند.
بر اساس نظريه طرحواره درماني، در صورتي كه يك يا چند تا از پنج نياز هيجاني اصلي فرد در دوران كودكي به درستي تأمين نشود، طرحواره‌هاي ناسازگار اوليه در او شكل مي‌گيرند. اين نيازها عبارتند از:
1. دلبستگي ايمن به ديگران (شامل نياز به امنيت، ثبات، محبت و پذيرش)2. خودگرداني، كفايت و هويت3. آزادي در بيان نيازها و هيجان‌هاي سالم4. خود انگيختگي و تفريح5. محدوديتهاي واقع‌بينانه و خويشتن‌داري
تاكنون ۱۸ طرحواره ناسازگار اوليه شناخته شده است كه شرح آنها را مي‌توانيد در سايتها و كتب مرجع بيابيد. اين طرحواره‌ها منجر به شكل‌گيري افكار ناكارآمد، تجربه مداوم هيجانات منفي و بروز رفتارهاي خودتخريبي در دوران بزرگسالي مي‌شوند.
انواع طرحواره‌
1- بريدگي و طرد  (AB)
فرد احساس بيثباتي ميكند و اطمينان ندارد كه اطرافيانش بتوانند از او حمايت كنند و با او ارتباط برقرار كنند. طرحواره طرد اين حس را در فرد ايجاد ميكند كه نزديكانش نميتوانند به حمايت عاطفي از او ادامه دهند، ديگر به او قدرت نخواهند داد، ارتباطشان را با او قطع ميكنند يا از او محافظت سودمندي نخواهند كرد، چون نزديكانش از نظر عاطفي ناپايدار، غيرقابل اطمينان يا غيرقابل پيشبيني هستند، مثلاً ناگهان دچار حملات طوفاني خشم ميشوند، يا اين كه حضورشان مبتني بر هيچ اصل و قاعدهاي نيست؛ چون  مرگ آنها حتمي است يا چون او را به خاطر فرد بهتري رها خواهند كرد.
2- بي اعتمادي/بد رفتاري (MA)
بيمار اين انتظار را دارد كه ديگران به او آسيب بزنند، از او سوءاستفاده كنند، او را تحقير كنند، به او خيانت كنند، دروغ بگويند، با احساساتش بازي كنند يا او را فريب بدهند. اين طرحواره معمولاً اين احساس را در فرد به وجود ميآورد كه آسيب غيرعمدي يا پيآمد سهلانگاري شديد و غيرمنصفانه است. طرحواره بدرفتاري با اين احساس همراه است كه در نهايت همواره يك نفر به او خيانت خواهد كرد يا بدترين قرعه به نام او درميآيد و مجبور است كه به بدترين شرايط تن بدهد.
3- محروميت هيجاني (ED)
فرد اين انتظار را دارد كه ديگران نتوانند نياز او را براي برخورداري از حد معمولي از حمايت عاطفي به خوبي برآورده كنند. سه گونهي اصلي اين محروميت هيجاني عبارتاند از:1. محروميت  از محبت: فقدان توجه، محبت،صميميت يا همراهي.2. محروميت از همدلي: نبود تفاهم، خودافشائي، نداشتن گوش شنوا يا به اشتراك نگذاشتن متقابل احساسات با ديگران3. محروميت از حمايت: دريافت نكردن قدرت، راهنمايي و جهتدهي از سوي ديگران
4- نقص/ شرم (DS)
فرد احساس ميكند كه در جنبههاي مهمي از زندگي بد، ناقص، زيادي، پست يا ناتوان است يا عزيزانش و افرادي كه برايش مهم هستند، خود واقعياش را دوست نخواهند داشت. چنين فردي نسبت به انتقاد، جواب منفي و سرزنش حساسيت بيش از حد نشان ميدهد؛ در حضور ديگران دستپاچه و عصبي است، دائماً خود را با ديگران مقايسه ميكند و احساس ناامني ميكند يا به دليل عيبها و نقصهايي كه به خود نسبت ميدهد، احساس شرم و خجالت ميكند

منبع: كلينيك هيربد

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.